گفتوگو با حجةالاسلاموالمسلمین پژمانفر | نمایندۀ مجلس شورای اسلامی (مصاحبه گیرنده: مهدی رحیمی نسب
1396/2/7
تعداد بازدید:
جایگاه فرهنگ ایرانیاسلامی را در تحقق اقتصاد مقاومتی چگونه ارزیابی میکنید؟
مهمترین مسئلهای که در زندگی انسان نیز نقش بهسزایی دارد، بُعد فرهنگی جامعه است، بهطوریکه در بسیاری از مسائل میتوان تحولات بسیاری را بهواسطۀ ایجاد فرهنگ مناسب در آن موضوع ایجاد کرد. به اعتقاد بنده مهمترین عنصری که در موضوع اقتصاد مقاومتی، بهعنوان اثرگذارترین زیرساخت باید مورد توجه قرار گیرد، عنصر فرهنگی و تحول در مقولۀ فرهنگ است. موضوع فرهنگ از مسائل بسیار عمیقی است که اگر بخواهیم سهم آن را در تحولات اقتصادی مقایسه و بررسی کنیم، باید گفت سهم آن کمتر از سهمهای دیگر نخواهد بود. درواقع نگاههای فرهنگی بستری برای بسیاری از تحولات ازجمله تحولات اقتصادی میباشد. این نکته را بهخوبی میتوان در جریانشناسی انقلاب اسلامی و در تقابل با چالشها نیز پیگیری کرد. بهطوریکه طی ۳۷ سال بعد از انقلاب اسلامی، کشور شرایط بسیار سخت و دشواری همچون جریان گروهکها، انواع کودتاها، حملۀ نظامی، هشت سال دفاع مقدس و ... را پشت سر گذاشته است، شرایطی که اگر هرکدام از آنها برای کشور و حکومت دیگری واقع میشد، قطعاً آن کشور را از پای در میآورد و منجربه جابجایی حکومت در آن کشور میشد. تنها چیزی که باعث شده است ما طی این سالها تمامی این تهدیدهای بزرگ را خنثی کرده و مقاومت کنیم، باورها و اعتقادات ما بوده است. باورهایی که جوانان ۱۴ ساله یا کمتر از آن را مجاب میساخت که در راستای حفظ آبوخاک و دفاع از ارزشهای کشورش دست به شناسنامهاش ببرد تا بتواند وارد عرصۀ مستقیم جهت دفاع از آبوخاک کشورش بشود. امروزه یکی از عرصههایی که دشمن بر آن تمرکز کرده و بالاترین هجمهها را به آن وارد آورده است، موضوع اقتصاد است. ما اگر بخواهیم در این عرصه نیز موفقیتهای قبلی انقلاب را تکرار کنیم، باید در راستای ایجاد روحیه و باورهای جهادی تلاش کرده و زمینههای مناسب برای تحقق آن را نیز ایجاد کنیم. همان روحیهای که با «ما میتوانیم و ما باید این عرصه را فتح کرده و به قلهها دست پیدا کنیم» عجین است. در موضوع دفاع مقدس شرایط ما بهنحوی بود که حتی توانمندی تولید مواردی همچون سیمخاردار را نداشتیم و ضمن محاصرۀ اقتصادی گسترده در آن شرایط، اجازۀ خرید آن از هیچ کشوری را نیز به ما نمیدادند؛ اما بهواسطۀ همین روحیه و باور اکنون بهجایی رسیدهایم که تبدیل به قطبی علمی و نظامی در دنیا شدهایم و حتی از سوی کشورهای سلطهطلب نیز مورد تحسین قرار میگیریم. بهعنوانمثال، مدیریت جهادی در عرصۀ اقتصادی به این معناست که در هر شرایطی بتوان مقدمات تحولات را فراهم کرد و نداشتن شرایط مناسب سبب عدم تحرک برای رسیدن به تحولات نشود. بنده باور دارم که در موضوع اقتصاد نیز چنانچه به عنصر فرهنگ بهعنوان مهمترین زیرساخت توجه شود، منجر به تحول شگرفی در عرصۀ اقتصاد میشویم و در مدتزمان کوتاهی کشور تبدیل به یک قطب اقتصادی در دنیا خواهد شد. بهواقع بهواسطۀ بهرهمندی از فرهنگِ غنیِ دینی و باور به توانمندیهای درونی و متناسب با گسترۀ تهاجمی که در عرصۀ اقتصاد صورت گرفته است، میتوان تهدیدهای بزرگ را به فرصتهای مترقی بدل کرد.
فرهنگ اقتصادیِ کشور در حوزۀ تولید و مصرف چه اندازه با شاخصهای مطلوب در اقتصاد مقاومتی همخوانی دارد؟
علیرغم تأکیدات و تکالیف شرعی و قانونی نسبت به اینکه باید مصرف کالاهای ایرانی در دستگاههای دولتی در اولویت قرار بگیرد، روحیۀ اسراف و تمایل به مصرف کالاهای خارجی در بسیاری از مسئولین و مدیران اجرای کشور موج میزند.
به نظر میرسد که فاصله بسیار است. این نکته را میتوان در سبک زندگی بخشی از مسئولین کشور بهعنوان پرچمداران این حرکت پیگیری کرد. بهعنوانمثال در حوزۀ مصرف کالا، علیرغم تأکیدات و تکالیف شرعی و قانونی نسبت به اینکه باید مصرف کالاهای ایرانی در دستگاههای دولتی در اولویت قرار بگیرد، روحیۀ اسراف و تمایل به مصرف کالاهای خارجی در بسیاری از مسئولین و مدیران اجرای کشور موج میزند. حال آنکه توجه مسئولین کشور به کالاهای خارجی آسیب بزرگی است که میتواند به مردم عادی نیز سرایت کند؛ چراکه افراد با خود استدلال میکنند که زمانی که فلان مسئول اینگونه مصرف میکند، چه دلیلی وجود دارد که ما نیز مصرف نکنیم. لذا به اعتقاد بنده چنانچه در این موضوع اشکالی در رفتار مردم ما دیده میشود، به خاطر بیتوجهی از ناحیۀ مسئولین است؛ «الناس علی دین ملوکهم». مردم، باملاحظۀ کمتوجهی و عدم التزام برخی از بالادستیها و مسئولین خودشان نسبت به حرفهایی که گفته میشود، رغبت خود را برای عمل به آن حرفها از دست میدهند. لذا چنانچه در مردم کوتاهی صورت میگیرد به سبب آن است که جلو دستیها و الگوهایشان کوتاهی میکنند.
اگر بخواهیم فرهنگِ مشارکتِ حداکثری مردم، دقیقاً مانند دفاع مقدس، اکنون نیز در اقتصاد کشور نهادینه شود، چه راهکارهایی را میتوان ارائه کرد؟
دراینراستا و بهمنظور مقابلۀ با دشمنیها، توجه به منویات مقام معظم رهبری و رهنمونهای ایشان در این حوزه و همچنین بهرهمندی از تمامی ظرفیتهایی موجود در کشور، ضروری خواهد بود. بدین منظور ظرفیتهایی که در پایینترین لایهها هستند نیز باید مورد حمایت قرار بگیرند. امروزه نسبت به صنایع خرد و متوسط کشور کمترین حمایتها صورت گرفته است و زیر چرخ بیتوجهیها و بیدقتیهای برخی، له میشوند. از دسترفتن صنعت و کشاورزی کشور مساوی است با از دسترفتن ظرفیتهای خرد مردمی. امروزه اگر بخواهیم اقتصادمان را صرفاً براساس جریانات سیاسی که متأسفانه عموماً تحت تأثیر دولتها هستند متوقف کنیم، کشور ما کشوری بسیار آسیبپذیرتر میشود و با مشکلات جدیتری مواجه خواهد شد. لذا باید به نهادهای مردمی و بخشهای واقعی که میتوانند با اتکا به ظرفیتهای خود قدمهای بزرگی بردارند، تکیه کنیم. اگر بتوان با رویکردی فرهنگی نگاهها را به سمت تولیدات داخلی، البته با داشتن کیفیت بالا، سوق داد، طبیعتاً میتوان چرخۀ فعالیتهای اقتصادی و تولیدی را راهاندازی کرد. در این راستا بیشک نمیتوان تحولات و قدمهای بزرگ را بدون بهرهگیری از تمامی ظرفیتهای کشور تحقق بخشید و برای رسیدن به حماسۀ اقتصادی باید تمامی ظرفیتها اعم از تولیدی و غیره از سوی دولت حمایت شوند.
آیا انگیزههای دینی میتوانند محرک فعالیتهای اقتصادی شوند؟ یا اینکه تنها محرک اقتصادی صرفاً همان نفع شخصی است؟ بهعنوان نمونه آیا در عرصۀ تولید این امکان وجود دارد که تولیدکنندگان داخلی بهجای نفع شخصی و سود حداکثری، مفهومی همچون برکت را در فعالیتهای اقتصادی خویش بهعنوان اصل محوری بپذیرند؟ اگر بله، چگونه میتوان این انگیزهها را در مردم و مسئولین نهادینه کرد؟
مسئله روشن است. باورهای دینی و باورهای الهی میتوانند انسانها را در این حوزه نیز همچون سایر عرصهها به یک حرکت اساسی بکشانند. در این زمینه نگاههای مادی در کنار اینکه محدودیتهای بسیاری برای فرد ایجاد میکنند، با بنبستهای بسیاری نیز مواجه میشوند. امری که در این مورد بسیار مؤثر است، همان باورهای دینی و اعتقادی است. چنین باور و اعتقادی است که انسان را تا مرز جانسپاری میکشاند، چنان باوری که فرد برای بازشدن یک معبر خود را روی مین انداخته و تکهتکه میکند. این امر از جنس جریانهای سیستمی یا تعبیرهای علمی امروزی نیست بلکه از جنس باور است. این رشادتهایی که رزمندههای ما در دوران دفاع مقدس انجام میدادند، بر اساس باورهای الهیشان بود و از جنس معاملهای بود که احساس میکردند با خداوند متعال انجام میدهند. امروز هم در این عرصه چنانچه بخواهیم موفق باشیم، باید درزمینۀ توسعۀ باورها قدم برداریم.
در مسائل فرهنگی، کشور ما متولی مشخصی ندارد و فاجعه عمیقتر از این حرفها است. مثلاً متولی تبیین سبک زندگی اسلامی در کشور کیست؟ در سیاستگذاریهای شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز آنگونه که باید به موضوع توجه نشده است چه برسد به بخش اجرایی آنکه تا به امروز هیچ سند مدونی در این رابطه نمیبینیم.
اما بیشک نباید نگاه بهگونهای باشد که نفع شخصی بهطورکلی برای افراد نفی شود، بلکه باید در کنار نفع شخصی، نفع عمومی نیز موردتوجه تولیدکنندگان و عوامل اقتصادی قرار بگیرد، چراکه به نظر میرسد نفی مطلق نفع شخصی مخالف با آموزههای دینی نیز باشد؛ اما در آموزههای دینی فرد بهگونهای تربیت میشود که نفع شخصی برای در انجام امور اصل محوری نباشد. بهعنوانمثال، معاملهای که فرد انجام میدهد، درواقع هم معاملۀ با خدا میکند و هم در کنار آن و بهطور غیرمستقیم منافع شخصی خودش را تأمین میکند.
چگونه میتوان در راستای نهادینهکردن این فرهنگ در کشور حرکت کرد؟
توجه به امر تولید محتوا و تبلیغ در این زمینه بسیار راهگشا خواهد بود. نهادهای مختلفی همچون حوزههای علمیه، دانشگاهها، صداوسیما و مابقی نهادهایی که در مقولۀ تبلیغ و تولید محتوای موردنیاز در حوزۀ اقتصاد مقاومتی اثرگذارند، باید در این موضوع نیز ورود پیدا کنند. بالأخص باید به سمتی حرکت کرد که مسئله بهقدری سهل باشد که جمع بین دو موضوع را انجام دهد؛ یعنی از یکسو بتوانیم در آن چهارچوبی که شریعت و اسلام معرفی میکنند، دنیای خوبی را برای فرد ترسیم کنیم، بهطوریکه منافعشان تضمین شود و از سوی دیگر منافع بالاتری را نیز به فرد معرفی کنیم چراکه زمانی که فرد منفعت بالاتری را حس میکند، گاهی از بسیاری منافع شخصیاش عبور میکند و بهواسطۀ آن نگاه بلند، اقدامات مفیدی را صورت میدهد.
آیا میتوان به نمونههایی عینی برای تبلور فرهنگ جهاد و مقاومت در عرصۀ فعالیتها و مدیریت اقتصادی کشور اشاره کرد؟ این نمونهها چه مؤلفههایی دارند؟
در این قضیه نهادهایی همچون قرارگاه خاتم کارهای بزرگی را انجام داده و ظرفیتهای بالقوۀ بسیاری دارند. زمانی در میان بسیاری از مسئولین، این باور وجود داشت که اینها نمیتوانند کاری از پیش ببرند و نباید اجازه دهیم که آنها در این عرصهها ورود پیدا کنند؛ اما امروزه قرارگاه خاتم بهجایی رسیده است که به قرارگاه عملیاتی بزرگ بدل شده است و در مناقصۀ بزرگترین پروژههای دولتی وارد میشود و آنها را طراحی و اجرا میکند. میتوان به شجرۀ طیبۀ بسیج نیز بهعنوان یک مصداق کاملِ دیگر در این زمینه اشاره کرد. بسیج امروز در عرصههای مختلفی وارد شده است و کارهای بزرگ و پروژههای بسیار گسترده و متنوع را انجام میدهد. یقیناً ما میتوانیم بگوییم که موضوعی در اقتصاد کشور، در بخش کشاورزی، صنعت، خدمات و غیره، وجود ندارد مگر آنکه بسیج در آن عرصه وارد شده است و گامهای بلندی برداشته است. نگاههای ارزشی، دینی و جهادی و در نظرگرفتن منافع بالاتر کشوری و ملی بهجای نگاهکردن به مسائل صنفی و شخصی، اصلیترین مؤلفههای این نهادها بهشمار میروند. امروزه میتوان گفت که ما با اتکای به ظرفیتهای داخلی خودمان، مسائلی را حل کردهایم که هیچیک از اینها به دست دیگری امکانپذیر نبوده است.
اگر بخواهید مکانیسمی را طراحی کنید که این فرهنگِ مقاومت منجربه استحکام ساخت درونی نظام اقتصادی شود، میتوانید برخی از گامها را توصیف کنید؟
بیشک اصلیترین گام حرکت، در جهت مردمیکردن اقتصاد خواهد بود. ما باید فرصت بدهیم که جریانات مردمی، پاک و سالم که در جریانهای رانتجویانه سوءاستفادهای نمیکنند، در عرصۀ اقتصاد ظهور و بروز پیدا کنند و وجود خودشان را در این عرصه اثبات کنند. بنده معتقدم که ما اگر اجازه دهیم گروههایی که وابسته به جریانهای سیاسی نیستند و به جریانهای سالم و جریانهای باوری متصل هستند، ارتباط برقرار کنند، مثل بسیج که عرض شد، قطعاً نتایج خوبی خواهیم گرفت.
تلاش غرب و بهویژه آمریکا را برای نفوذ در فرهنگ و اقتصاد کشور پس از توافق هستهای را تا چه اندازه جدی میدانید؟
به اعتقاد بنده جریان نفوذ، یک نفوذ فرهنگی و بهتبع آن یک نفوذ اقتصادی است. نفوذ فرهنگی به این شکل که اگر کشوری بخواهد زنده باشد، زندگی کند و مسیر خود را در دنیا پیدا کند، باید در زمینی بازی کند که این کدخدا یعنی آمریکا طراحی کرده است و حتی برای حیات، آب، برق و نان خود هم محتاج به این باشد که بهسوی دشمن دست دراز کند. در ادامه وجودِ این نفوذ فکری و اعتقادی در مسئولین منجربه آن خواهد شد تا ایشان در عرصۀ اقتصاد نیز، حرکت خود را در جورچین مدیریتی غرب تعریف کنند که این کار تهدیدات فوقالعاده جدی را برای آینده کشور به دنبال خواهد داشت که برگشت از آنها هم شاید محال باشد.
مصادیق نفوذ اقتصادی در کشور چیست؟
از مصادیق نفوذ اقتصادی در کشور این است که امروزه ادبیاتی در کشور رایج شده است مبنیبر اینکه «دنیا کالای ارزانتر و باکیفیتتری ارائه میدهد». با این بهانه صنایعی را که تابهحال با توان داخلی کار خود را پیش میبرده، بایکوت کردهاند و صنایع خودکفا را به تعطیلی میکشانند. این مسیر، مسیر غلطی است و امروزه هم اگر ابزار یا امکاناتی در اختیار کشور قرار میگیرد باهدف وابستهکردن کشور است و طبیعتاً در مقابل آنها مطالبات سیاسی خودشان را هم خواهند داشت.
به اعتقاد شما آثار اقتصادی و فرهنگی ترویج برندهای مصرفی در کشور چیست؟ ویژگی این برندهای مصرفیِ آمریکایی و غربی چیست؟ چرا کالاهای واسطهای و سرمایهای اینقدر ترویج نمیشوند؟
امروزه نسبت به صنایع خرد و متوسط کشور کمترین حمایتها صورت گرفته است و زیر چرخ بیتوجهیها و بیدقتیهای برخی، له میشوند. از دسترفتن صنعت و کشاورزی کشور مساوی است با از دسترفتن ظرفیتهای خرد مردمی. امروزه اگر بخواهیم اقتصادمان را صرفاً براساس جریانات سیاسی که متأسفانه عموماً تحت تأثیر دولتها هستند متوقف کنیم، کشور ما کشوری بسیار آسیبپذیرتر میشود و با مشکلات جدیتری مواجه خواهد شد.
روشن است که استفاده از کالاهای مصرفی غرب، روحیۀ وابستگی فکری و سبک زندگی خاصی را با خود به همراه دارد. اینکه کودک از همان ابتدا در نوشتافزار، پوشاک و غذای مصرفی خود، با برندهای خارجی همچون مکدونالد انس بگیرد اندکاندک وابستگی فکری ایجاد میشود و درنهایت این باور به وجود خواهد آمد که کالای ایرانی در تقابل با مشابه خارجی آن هیچ جایگاهی ندارد. این کودک در آینده نوجوان، جوان، شخصی تحصیلکرده و سپس یک مدیر اجرایی خواهد بود حالآنکه در پوست و گوشت این شخص وابستگی به جهان خارج نهادینهشده است. این شخص قطعاً نمیتواند یک مدیر موفق برای استقلال کشور باشد.
نفوذ دشمن چگونه میتواند دستگاههای محاسباتی تصمیمگیران و مسئولان اقتصادی کشور را دچار اختلال و اشتباه کند؟
مهمترین مسئله همان تضعیف باورها و اعتقادات مردم و مسئولین است. با تضعیف باورها و اعتقادات، دیگر محاسبات معمولی و رایج، کمککننده نخواهد بود. در طول تاریخ انقلاب اسلامی، ایمان به خدا و بهرهگیری از حداقل امکانات موجود، راهگشای کشور در گذر از مشکلات و چالشهای جانفرسا بوده است. کشور نباید بر اساس معادلات رایج در دنیا برای حل مشکلات داخلی خود عمل کند چراکه در تحلیلهای رایج با مشت خالی مقابل توپ و تانک ایستادن و پیروزی انقلاب اسلامی اصلاً مفهومی ندارد. در هشت سال دفاع مقدس نیز با امکانات کمی که در دفاع داشتیم، با دشمن تادندانمسلح مقابله کردیم. در همان زمان نیز بسیاری با تکیهبر معادلات رایج، حرکت را نادرست میدانستند؛ اما ما با تکیهبر ظرفیتهای درون و با ایمان به غیب نشان دادیم که میتوانیم. متأسفانه امروزه این باور در بسیاری از مسئولین ازبینرفته است. این باور در بسیاری از مسئولین ایجادشده است که صرفاً براساس همین محاسبات مادی باید تحلیل کرد. بنده نام آن را محاسبات تحمیلی میگذارم، چراکه این محاسبات تحمیلی آنها را به این مسیر کشانده است.
به اعتقاد شما چگونه میتوان جلوی این نفوذ فرهنگی و اقتصادی را گرفت؟
لازم است تا در این قضیه، جریانهای فرهنگی ورود پیدا کنند؛ اما بنده بهعنوان یک کارشناس فرهنگی به جریانهای فرهنگی دولتی هیچ امیدی ندارم و باید گفت که اگر آنها نشکنند، ما دنبال آب آوردن آنها نیستیم! آن چیزی که باید به آن امید بست، جریانهای مؤمن، انقلابی و مردمی هستند. افرادی که مقام معظم رهبری نیز در فرمایشات ابتدای سال خود نیز به ایشان اشاره فرمودند.
میتوانید یک نمونه عینی نام ببرید؟
جریانهای مردمی که امروزه با حداقل امکانات توانستهاند تحولاتی در آموزشوپرورش و در فضای شهری و در مساجد ایجاد کنند؛ اما چنانچه بخواهیم جریانی سازماندهی شدۀ قوی نام ببریم، بسیج، بسیج و بسیج خواهد بود. راه این نفوذ را باید اقشار مختلف بسیج ببندند. بسیج طلاب، بسیج مهندسین، بسیج دانش آموزان و بسیج دانشجویی. باید در همۀ لایهها بسیج در بسیج شود تا این کار اتفاق بیفتد. ▪
--------------------------
پدافند اقتصادی، ش 19، خردادماه 1395، صص 32-34