گفتوگو با دکتر مرتضی بکی حسکوئی| هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
1396/2/21
تعداد بازدید:
به نظر شما، تفاوت پیشرفت و توسعه در اقتصاد چیست؟
قبل از اینکه وارد تعریف اقتصاد دانشبنیان بشویم لازم است کمی تمرکز در نظریههای پیشرفت در ادبیات اقتصادی بکنیم. مفهوم پیشرفت را معادل کلمه progress در نظر گرفتهاند یا بعضاً مفهوم توسعه را مطرح میکنند. به هر حال واژه پیشرفت یک مفهوم خاصی است که الزامات و اقتضائات خودش را دارد به جهت اینکه در ادبیات اقتصادی بحث رشد به معنای تغییرات فیزیکی که عمدتاً هم تغییر در درآمد سرانه شاخصش است، میباشد.
اما توسعه یک مفهوم گستردهتر نسبت به مفهوم رشد است و توسعهٔ اقتصادی یا توسعه در حوزههای مختلف عنوان میشود به جهت اینکه تغییرات کیفی را هم در بر میگیرد اما پیشرفت درواقع یک مفهوم عام است که شامل بحث توسعه و رشد میشود یعنی اگر ما خواسته باشیم پیشرفت را در اقتصاد در نظر بگیریم، تغییراتی که در آن زیرساختهای بنیادین اتفاق میافتد و منجر به افزایش کارایی میشود که بالتبع با منابع کمتر آنوقت میتوانیم تولید بیشتری را داشته باشیم این را میتوانیم بخشی از پیشرفت در نظر بگیریم ضمن اینکه خود این دستیابی به سطوح بالاتر کارایی مستلزم تغییرات نهادی است و تغییرات سازمانی است، تغییرات در فرهنگ است به همین جهت پیشرفت یک مفهوم خیلی گستردهتر از مفهوم رشد اقتصادی است. تأکیداتی هم که اخیراً روی مفهوم پیشرفت است در ادبیات الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت ناظر به همین است که درواقع اقتصاد به یک سمتی برود که در آن تغییرات بنیادین اتفاق بیفتد و جهتگیریها و تغییرات فکری و تغییراتی که بینشی باشد و اینها بتواند منشأ اثر باشد و تحولات اقتصادی را ایجاد بکند.
اقتصاد دانشبنیان اقتصادی است که مبنای پیشرفت خودش را نه سرمایهٔ فیزیکی و نه فقط نیروی انسانی قرار میدهد بلکه مبنای خود را دانش قرار میدهد که میتواند به عنوان یک عامل تولید در فرآیند تولید استفاده بشود.
بنابراین صرف ساختههای بیرونی اقتصاد کافی نیست و باید بینشها و نگرشها و جهتگیریها تغییر پیدا کند یا به تعبیری میتوان گفت مجموعه اینها را در پارادایم بتوانیم حاکم کنیم که بگوییم یک پارادایم فکری جدیدی باید ناظر به یک سری مؤلفهها حاکم بشود که این مؤلفهها میتواند در آموزههای دینی باشد، میتواند در بستر فرهنگ جامعه باشد، در بستر تاریخ و تمدن جامعه باشد. این مؤلفهها باید استخراج بشود و مفهوم سازی بشود و برای تحول مبنا قرار بگیرد.
بنابراین اگر پیشرفت را مفهومی گسترده در نظر بگیریم مهمترین جنبۀ آن تغییرات بینشی است که در خصوص تغییرات بینشی شاید بگوییم که خود باوری و خوداتکایی و توکل به مجموعهای از آنچه که خود افراد دارند و اتکا به آن چیزی که خود جامعه دارد یک عامل خیلی مهم است، الان نگاه کنید عموماً آن چیزی که در اقتصادهای پیشرفتۀ دنیا اتفاق افتاده است به اتکای نیروهای داخلی بوده است یعنی همه چیز و تغییرات از درون اتفاق افتاده است. مثالی میزنم.
در ژاپن وقتی که اینها اساساً بعد از آن مسائلی که با آمریکاییها داشتند یک باور در ژاپنیها شکل گرفت و آن «نفی کالای امریکایی» بود که خیلیها آمدند وسایل و کالای امریکایی را در خیابان ریختند و آتش زدند و خودشان به این باور رسیدند که میتوانند و سنگ بنا را بر اساس این باور و بینش گذاشتند و به آن چیزی رسیدند که الان ما میتوانیم بگوییم که تمام اقتصاد جهان یک بخش عمدهاش و یک بخش قابل توجهش را اقتصاد ژاپن گرفته است که خود اقتصاد امریکا وقتی میخواهد بگوید که مثلاً تحت سیطره توسعه مدل ژاپنی است این است که شما روی میز رئیس جمهور آمریکا تلفن پاناسونیک میبینید. این یعنی همان هژمونی که یک اقتصاد میتواند داشته باشد و تسلط سیطره که میتواند داشته باشد اما چه چیزی باعث شد آیا سرمایهٔ فیزیکی بود؟ آیا فقط نیروی انسانی بود؟ آیا ماشین آلات و تجهیزات بود؟ تکنولوژی بود یا تغییرات تکنولوژی صرف بود نه فراتر از اینها بود. آن بینش و نگرشها است که عوض شده است.
عموماً آن چیزی که در اقتصادهای پیشرفتۀ دنیا اتفاق افتاده است به اتکای نیروهای داخلی بوده است یعنی همه چیز و تغییرات از درون اتفاق افتاده است.
در ادبیات توسعه اقتصادی بحثهایی که مطرح میشود این است که مبانی پیشرفت اقتصادی را روی چه چیزی میتوانیم تصور کنیم یا بگوییم آن عامل پیشرفت چیست. خیلی از مطالعات تا دههٔ ۶۰ میلادی روی سرمایهٔ فیزیکی تأکید میکردند و بعدها آمدند و دیدند نه فراتر از سرمایهٔ فیزیکی، سرمایهٔ انسانی دانش و تجربهای که تجلی پیدا کرده است آن میشود و بعدها آمدند و گفتند که نه فراتر از آن روابط اجتماعی یا آن مؤلفههای اجتماعی و نهادهای اجتماعی که تحت عنوان سرمایهٔ اجتماعی شناخته میشود اینها منشأ تحول و تغییرات بنیادین در اقتصادها هستند و اقتصادها میتوانند پیشرفت کنند اما به نظر میرسد که پارادایم جدید فکری نیاز است و من فکر میکنم این ادبیات هم در ایران خوب شکل میگیرد.
بیاناتی هم که حضرت آقا در این چندساله دربارۀ پیشرفت و الگوی پیشرفت اسلامی و ایرانی داشتند این است که یک خلأ در تمام این نظریهها وجود دارد و آن خلأ را باید با یک ادبیات جدیدی پر کرد، مبانی تئوریکی که تا الان در این چندساله شکل گرفته است به نظر من که به مفهوم خودباوری و نگرشی که نسبت به خود باوری و توانستن باشد که ما میتوانیم پس میتوانیم و انجام میشود. اتکا به خود و خود اتکایی و اینکه ما میتوانیم یک بینش است یعنی فراتر از سرمایهٔ انسانی است و فراتر از سرمایهٔ فیزیکی است و فراتر از حتی سرمایهٔ اجتماعی است، سرمایهٔ اجتماعی اعتماد عمومی است که باعث در کاهش هزینههای مبادله میشود و مبادلات توسعه پیدا میکند، کسب و کار رونق پیدا میکند و رشد اقتصادی و تحولات اقتصادی تحقق پیدا میکند.
اگر دقت کنید این مبنا که اسمش را تغییر در بینشها شاید این مؤلفه مغفولی است که در ادبیات است و خوشبختانه با هوشیاری و زیرکی و درایتی که مقام معظم رهبری هم داشتند به این خلأ پرداخته شده است و مبنای نظریه پردازی در این حوزه شکل گرفته است ودر واقع میتوان گفت اگر خواسته باشیم خلأ تئوریها و نظریهها را پر کنیم میتوانیم بگوییم نگرش و تغییر در نگرش یا بینش میتواند یک منشأ تحول و پیشرفت باشد.
پس الگوی پیشرفت ما درواقع با این جهت گیری که نگرشها و بینش افراد جامعه تغییر پیدا کند با این تأکید که خودشان را باور کنند و بر مبنای باور به خود سنگ بنای تحولات را بگذارند و دستیابی به تحولات امکانپذیر شود، این مبنا میتواند در آینده مبنای تئوریک هم حتی باشد و در ادبیات پیشرفت در سطح بین المللی هم عنوان شود و ضمن این که ما میتوانیم الگویمان را بر این مبنا قرار بدهیم یعنی بگوییم که الگوی پیشرفت ما نه فقط صرفاً بر مبنای سرمایه فیزیکی و سرمایهٔ اجتماعی بلکه بر اساس تغییر در بینش و نگرش است و این نگرش باید عوض شود.
با تکیه بر اقتصاد دانشبنیان میتوانیم در کمترین فاصلهٔ زمانی به مرزهای تکنولوژی دست پیدا کنیم، به مرزهای رشد اقتصادی برسیم و خودمان شکاف خودمان با کشورهایی که پیشرفته به حساب میآیند بتوانیم به سرعت کاهش بدهیم.
در این بین هم به نظر من خودباوری خیلی مفهوم متعالیای است. چرا من روی این تأکید دارم؟ ببینید تجربه نشان داده است که در اقتصادهای مختلف از جمله تجارب خودمان طی سالهای مختلف این خودباوری توانسته است آن چیزی را که میخواهیم، واقعاً به آن میرسیم، یعنی همین که فکر کنیم و باورمان این باشد که ما میتوانیم، دیدهایم که تحقق هم پیدا کرده است، مثالهای زیادی در دوران جنگ تحمیلی ما داریم که در آن دوران ما با کمترین امکانات و دسترسی به کمترین امکانات فقط بر پایهٔ باور به این که میتوانیم توانستیم. خُب به هرحال سرمایهٔ اجتماعیمان را مؤثر کنیم، این خیلی مهم است که شما چگونه بتوانید سرمایه اجتماعی و سرمایه فیزیکی و سرمایهٔ انسانیتان را اثربخش کنید، تاحالا ادبیات اقتصاد تصورش بر این بود که سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی میتواند اثر بخش باشد اما هیچ توضیحی برای این اثر بخشی نداشته است که چه عاملی باعث اثربخشی این میشود من فکر میکنم این عامل بینشی یا نگرشی که متکی بر خودباوری است این اثر بخشی مجموعه عوامل را تحقق میبخشد و میتواند منشأ پیشرفت باشد، در خصوص اقتصاد مقاومتی و اقتصاد دانشبنیان میخواهم ارتباط این سه را بگویم.
به نظر شما تعریف اقتصاد دانشبنیان چیست؟
همانطور که عرض کردم در ادبیات اقتصادی از یکی زمانی به بحث دانش و نقش دانش در رشد اقتصادی و پیشرفت اقتصادی توجه شد.
در ادبیات کلاسیک اقتصادی تصور بر این بود که محدودیت منابع وجود دارد و این منابع محدود تا یک حدی میتوانند تولید داشته باشند و از یک جایی بحرانهایی به وجود خواهد آمد اما تجربهٔ بشری نشان داد که این تحقق پیدا نکرد، نگرانیها نمیگویم بیمورد بود ولی نگرانیها بیش از اندازه بود به خاطر اینکه به یک سری از جنبهها توجه نشده بود و آن پیشرفتهای فنی بود که در نیروی کار و سرمایه تحقق پیدا میکرد. بعدها تصور شد که منشأ این پیشرفتها، دانش است یعنی دانش و انباشت دانش میتواند کاری را تحقق ببخشد که با همان منابع محدود اولیه و محدود قبلی شما تولید بیشتری داشته باشید. این بحث از نظر اقتصادی مورد توجه قرار گرفت که اهمیت دانش در رشد و توسعهٔ اقتصادی چقدر میتواند زیاد باشد و موتور تولید دانش چیست؟ بعدها حتی به این موضوع فکر شد که دانش سرمایهای است که استفاده از آن نه تنها باعث اتمامش میشود یعنی رقابتی نیست بلکه توسعه پیدا میکند یعنی خودش یک موتور تولید فزاینده دارد به همین جهت سرمایهگذاری در دانش مورد توجه قرار گرفته است.
بیاناتی هم که حضرت آقا در این چندساله دربارۀ پیشرفت و الگوی پیشرفت اسلامی و ایرانی داشتند این است که یک خلأ در تمام این نظریهها وجود دارد و آن خلأ را باید با یک ادبیات جدیدی پر کرد.
ماهیت دانش یک ماهیت غیر انحصاری است یعنی نمیتوانید یک دانش را منحصر کنید بلکه این دانش به سرعت گسترش پیدا میکند و نهتنها گسترش پیدا میکند بلکه با یک نرخ فزاینده توسعه پیدا میکند. اگر یک مفهومی شکل بگیرد و این مفهوم بین دو نفر توزیع بشود، دیگر دو ایده فقط دو ایده نیست. ببینید شما وقتی دوتا سکه دارید و دوتا سکه است و دو تا کالای فیزیکی دوتا کالای فیزیکی است اما دوتا ایده فقط دوتا ایده محدود نیست از این دو ایده میتوان یک ایدهٔ سوم هم حتی کاملتر و پیشرفتهتر شکل بگیرد.
بنابراین در حوزهٔ دانش اقتصاددانها به این نتیجه رسیدند که اولاً دانش هیچ جایی قابل حبس نیست و کسی که به دانش دسترسی پیدا کند مسیر رشد و پیشرفت را شروع کرده است، در بُعد اقتصاد دانشبنیان اگر ما خواسته باشیم تعریف دقیقی بگوییم آن چیزی که در ادبیات است در واقع اقتصاد دانشبنیان اقتصادی است که مبنای پیشرفت خودش را نه سرمایهٔ فیزیکی و نه فقط نیروی انسانی قرار میدهد بلکه مبنای خود را دانش قرار میدهد که میتواند به عنوان یک عامل تولید در فرآیند تولید استفاده بشود. استفاده از دانش در فرآیند تولید باعث میباشد که شما با کمترین منابع فیزیکی و کمترین منابع انسانی بتوانید بیشترین تولید را داشته باشید و خود ذات و ماهیت این دانش به شکلی است که خود فرآیند دائماً توسعه پیدا میکند اگر شما مثلاً در یک حوزهٔ تولیدی کالای دانشبنیان به یک سطحی رسیدید هیچ وقت متوقف نمیشوید، در ادبیات اقتصادی میگوییم سرمایهٔ فیزیکی و سرمایهٔ انسانی یا نیروی انسانی بازدهی نزولی دارند اما بازدهی دانش نه تنها نزولی نیست بلکه فزاینده است یعنی شما هرچه از دانش بیشتر استفاده کنید بهره وریتان بیشتر افزایش مییابد و تولید بیشتری خواهید داشت. استفاده از دانش به یک نقطهٔ صفر نمیرسد یا به نقطهای نمیرسد که در تولید اثر منفی داشته باشد، برخلاف سرمایهٔ فیزیکی. سرمایه فیزیکی اگر تجمع پیدا کند بازدهیاش کاهش پیدا میکند.
بنابراین اقتصاد دانشبنیان به خاطر ماهیت دانش این اثر را که خود دانش دارد که دائماً بازدهیاش افزایش پیدا میکند همواره رو به پیشرفت است و تغییراتش به اصطلاح «نمایی» است. در یک بازۀ زمانی وقتی از دانش استفاده میکنید و مبنای تولید را دانش میگذارید در مرحلهٔ بعد با جهش روبهرو میشوید. اینگونه نیست که تغییرات جزئی باشد بلکه تغییرات جهشی است به همین خاطر است که میگوییم اگر اقتصاد دانشبنیان مبنای پیشرفت باشد میتوانیم در یک فاصلهٔ زمانی کم به یک سطحی از پیشرفت دست پیدا کنیم که اگر اتکای ما فقط بر سرمایهٔ فیزیکی و سرمایهٔ انسانی بود سالهای سال طول میکشید تا به آن مرحله برسیم.
تجربه نشان داده است که در اقتصادهای مختلف از جمله تجارب خودمان طی سالهای مختلف، این خودباوری توانسته است آن چیزی را که میخواهیم، واقعاً به آن میرسیم، یعنی همین که فکر کنیم و باورمان این باشد که ما میتوانیم، دیدهایم که تحقق هم پیدا کرده است.
در ادبیات اقتصادی به خاطر این که بازدهی سرمایه فیزیکی و سرمایهٔ انسانی نزولی است، وقتی فاصلهٔ دو اقتصاد را در نظر میگیرید میگویید باتوجه به موجودی سرمایهٔ فیزیکی و سرمایهٔ انسانی و اینها سالهای سال طول میکشد تا اینها فاصلهٔ بینشان کاهش پیدا کند اما به اتکای دانش به خاطر فزایندهبودن بازدهی دانش شما با سرعت زیاد میتوانید فاصله را کم کنید.
اقتصاد دانشبنیان ذاتاً و ماهیتاً خودش در خودش پیشرفت دارد که فراتر از رشد و توسعه است. حالا مسئله این است که به این باور برسیم، در آن پارادایمی که عرض کردم هوشمندانه با درایت مقام معظم رهبری مطرح شده است، به این الگوی نظری در حوزهٔ پیشرفت برسیم. باید این را توسعه بدهیم و عملیاتی بکنیم.
مبنا برای استفاده از همهٔ این مؤلفهها این بینش خودباوری است یعنی به این باور برسیم که اقتصاد دانشبنیان میتواند مبنای رشد و پیشرفت باشد و با سرعت بالا میتوانیم شکاف را کاهش دهیم. بنابراین باید روی این مبنای دانشی اقتصادی سرمایهگذاری کنیم.
در اقتصاد دانشبنیان سوای آن بحث محدودیتهایی که داریم و ارتباط آن با بحث اقتصاد مقاومتی که بعداً به آن میپردازیم خود ذات اینکه اگر ما تحریم نبودیم و محدودیتهایی برای انتقال تکنولوژی نداشتیم، اگر هیچ عنصر محدودکنندهای که الان ما با خیلیهایش مواجه هستیم وجود نداشت با تکیه بر اقتصاد دانشبنیان میتوانیم در کمترین فاصلهٔ زمانی به مرزهای تکنولوژی دست پیدا کنیم، به مرزهای رشد اقتصادی برسیم و خودمان شکاف خودمان با کشورهایی که پیشرفته به حساب میآیند بتوانیم به سرعت کاهش بدهیم.
ارتباط دانشبنیانکردن اقتصاد با اقتصاد مقاومتی چیست؟
این مسئله در خصوص توجه به اقتصاد مقاومتی و پدافند اقتصادی خیلی اهمیت پیدا میکند. به هرحال برای اینکه بتوانید در مرز دانش باشید باید در ارتباط باشید یعنی تعامل و ارتباط است که شما را در مرز دانش قرار میدهد و از آنجا به بعد شما نقش دارید و مرز دانش را توسعه میدهید و آن دانش را در فرهنگ پیشرفتتان استفاده میکنید.
متأسفانه محدودیتهایی که وجود دارد مانع از این ارتباط میشود یعنی عامدانه محدودیت ایجاد میکنند تا در حوزه تولید دانش جزء بازیگران اصلی نباشید و اگر احساس کنند که شما در حوزهٔ تولید جزء بازیگران اصلی هستید برای شما به اشکال مختلف دردسر ایجاد میکنند.
اگر رویکرد ما پدافندی باشد زمانی میتوانیم اقتصاد را مقاوم کنیم و زمانی میتوانیم خودمان در خودمان به یک اتکا برسیم که به تابع تولید دانش دست پیدا کنیم و در مرز دانش قرار بگیریم.
یکی از معضلات ما در این زمینه فرار مغزهاست، بروید دقت کنید ما داریم بیشترین سرمایهگذاری را در دانشگاههایمان میکنیم، اما نخبگان ما با کمترین هزینه جذب مراکز تولید دانش در دنیا میشوند! ما نیرو را پرورش دادهایم و به آنجایی رساندهایم که میتواند دیگر با کمترین هزینه روی مرز دانش قرار بگیرد و این جذب میشود و متأسفانه میرود در یک فضای دیگر قرار میگیرد، چرا؟ چون آن کسی که الان این استعداد و توانمندی را دارد که به مرز دانش برسد احساس میکند که یک تغییر کوچک میتواند او را به آنجا برساند اما آن تغییر کوچک را اجازه نمیدهند شما به دست بیاورید.
باید به خودباوری برسیم و به ضرورت این مسئله پی ببریم که اقتصاد دانشبنیان میتواند منشأ پیشرفت باشد و حتی در دستیابی به یک سطحی از مقاومت اقتصادی مؤثر باشد و یک هابی باشد که بتواند ما را حفاظت کند، به حدی که نه تنها مصونیت پیدا کنیم و پایدار باشیم بلکه دیگران هم به ما اتکا کنند و این منشأ پیشرفت باشد و از نظر بهبود معیشتی و اقتصادی این بتواند در اقتصاد اثربخش باشد. علی القاعده در خصوص این حوزه دانشبنیان ما با تمام محدودیتهایی که داشتیم چون ضرورت توجه به این موضوع در ایران است کمی میتوان گفت اقبال خوب یا از شانس خوب این ضرورت درک شده است و کار شده است و ما پیشرفتهای قابل ملاحظهای داشتهایم.
در حال حاضر وضعیت صنایع دانشبنیان در کشور چگونه است؟
از تحلیلهایی که موجود است وضعیت ما به لحاظ مراکز تولید دانش، پارکهای علم و فناوری و حوزههایی که دارند روی این زمینهها کار میکنند به لحاظ مقایسه وضعیت ما خیلی خوب است.
تغییرات و پیشرفتهایی که طی سالهای اخیر داشتهایم بهویژه در محصولات دانشبنیان نشان میدهد که جهشی را در این حوزه شروع کردهایم و داریم بسیار خوب پیش میرویم.
مجموعهٔ دانشبنیان ذاتاً به شکلی است که تولید و بازدهیاش فزاینده است یعنی اگر مرکز دانشبنیانی را طراحی کنید اینگونه نیست که بعد از یک مدت بازدهیاش کاهش پیدا کند البته بازدهیاش افزایش پیدا میکند و از محل آن میتواند توسعه پیدا کند.
امنیت افراد و تأمین امنیت افراد هم به لحاظ امنیت شغلی و هم به لحاظ امنیت جامعهای کار سختی است، چراکه دانشمندانی که در این حوزه هستند چون در مرز دانش قرار میگیرند همیشه مورد توجه هستند.
کشورهای پیشرفتهٔ صنعتی یک زمانی کالای صنعتی تولید میکردند و می فروختند یعنی کالای فیزیکی تولید میکردند. یک زمانی به این نتیجه رسیدند که نه نیاز نیست که این کالا را تولید کنیم بلکه برویم تکنولوژی تولید آن کالا را تولید کنیم. یعنی به جای اینکه بیایند موتور سیکلت تولید کنند رفتند دنبال این که خط تولید موتور سیکلت را برای شما تولید کنند و آنوقت شما تولید کنندهٔ کالا بشوید. از یک مقطع به یک نتیجه رسیدند که چرا ما خط تولید راه بیندازیم؟ برویم روی دانش تولید موتور سیکلت کار کنیم، برای مثال روی شیفت از موتورسیکلتهای دو زمانه به چهار زمانه و ... .
در تکنولوژیهای مختلف هرکدام میتوان مثالهایی ارائه داد. مثلاً در حوزهٔ نفت و گاز شرکتهای بزرگ نفتی یک زمانی در حوزهٔ نفت و گاز میآمدند و تولید کنندهٔ نفت میشدند، میآمدند در حوزهٔ نفتی و نفت را تولید میکردند یعنی مهندس بودند مثل ما و این نفت را بازاریابی میکردند و می فروختند. از یک زمانی گفتند چرا ما در این زمینه باشیم و تولیدکننده باشیم؟ برویم روی تکنولوژی بهرهبرداری از نفت و گاز سرمایهگذاری کنیم یعنی رفتند تجهیزات سرچاهی ساختند، تجهیزات حفاری ساختند. از یک مقطعی رفتند در تکنولوژی متمرکز شدند، یعنی رفتند روی بخش توسعه فناوریهای آن حوزه متمرکز شدند. روی اینکه مثلاً این متهٔ حفاری که شما میخواهید تولید کنید آن فلز و آلیاژش چه چیزی باشد؟ روی اینکه اثربخشی آن آلیاژ یا متهٔ حفاری را بهبود ببخشند یعنی فضا را روی این حوزه بردند و از فضای تولید کالا به تولید تکنولوژی و تولید دانش رسیدند. بنابراین الان مشاهده میکنیم که با کمترین هزینه و با کمترین سرمایهٔ فیزیکی، بیشترین درآمد را دارند، چرا؟ چون آن متهٔ حفاری که باید تولید بشود، دانش تولیدش یک جای دیگری تولید میشود، اینجاست که می گوییم اقتصاد دانشبنیان اهمیت پیدا میکند.
بخشهای حساس کشور را ازطریق چه راههایی میتوان دانشبنیان کرد؟
اقتصاد ما به لحاظ فنی در زمینههایی محدودیت دارد مثلاً الان در تولید ذخایر با محدودیتهایی هم به لحاظ سرمایهگذاری و هم به لحاظ دانش فنی و تکنولوژی و هم به لحاظ مدیریت بهرهبرداری مواجهیم.
اقتصاد دانشبنیان یعنی بیایید روی دانش بهرهبرداری کار کنید مثلاً اگر خیلی ساده بخواهم بگویم دیگر ضرورت ندارد من برای بهرهبرداری از نفت و گاز خودم منابع زیادی داشته باشم که سرمایهگذاری کنم. من میتوانم مدیریت کنم این یعنی دانش، مدیریت دانش است و این دانش را اگر رویش سرمایهگذاری کنیم و توسعه بدهیم تا به حدی برسیم که خودمان مدیریت کل این پروژه را دراختیار بگیریم و آن را انجام بدهیم آنوقت دیگر بدون اینکه به بخش خاصی یا اقتصاد خاصی متکی باشیم میتوانیم تمام این فرآیند را مدیریت کنیم.
تغییرات و پیشرفتهایی که طی سالهای اخیر داشتهایم بهویژه در محصولات دانشبنیان نشان میدهد که جهشی را در این حوزه شروع کردهایم و داریم بسیار خوب پیش میرویم.
در حوزههای پایینترش یعنی مثلاً فرض کنید بهرهبرداری را میتوانیم با سرمایهگذاری در اقتصاد دانشگاهها، خودمان به یک حدی برسیم که دیگر نیازی نداشته باشیم به یک اقتصاد وابسته باشیم که اگر مشمول تحریم شدیم کل فرآیند صنعت نفت ما بخوابد. یا مثلاً برای حوزه توسعه آن، اگر ما به یک متدها و روشهایی برسیم به لحاظ دانشی دیگر نیازی نداریم که از دانش موجود یا تکنولوژیهای محصولات دیگران استفاده کنیم برای توسعهٔ میادینمان مثلاً فرض کنید در بحث پتروشیمیها و در بحث محصولات و فرآوردههای نفتی و محصولات پالایشگاهی و پتروشیمی علی القاعده ما داریم از یک سری تکنولوژیهایی استفاده میکنیم که دانش تولید این تکنولوژیها در اختیار دیگران است به راحتی میتوانند با ندادن مجوز به ما و ندادن تکنولوژی ما را تحت فشار قرار بدهند ولی یک فضای پدافندی در برابر این محدودیتها این است که ما بتوانیم دسترسی به دانش آن تکنولوژیها پیدا کنیم و اگر ما به آن مرز برسیم دیگر جزو بازیگران اصلی میشویم. در مورد دانش هستهای هم به همین شکل است. من خدمت شما عرض کنم که کلاهک هستهای که تمام دنیا دنبالش هستند یک بحث کاملاً تجاری است و این که فکر کنید که غربیها نگران این هستند که ما دنبال ساخت بمب اتم هستیم اصلاً یک چیز مضحک و خندهدار است وگرنه اگر ما بخواهیم به بمب اتم دسترسی پیدا کنیم بهراحتی میتوانیم از طریق تجار خصوصی در دنیا به آن دست پیدا کنیم اما بحث تولید انرژی که میشود و اتکا به منابعی غیر از منابع فسیلی که مطرح میشود باید به دانش تولید انرژی هستهای دست پیدا کنید.
یک موقع میگویند میآییم برایتان راکتور نصب میکنیم و خودمان هم مدیریتش میکنیم یعنی کار اصلیاش را ما انجام میدهیم و تکنولوژیاش را در اختیار شما میگذاریم و شما برق هستهای دارید اما کدام قسمتش دست شما است؟ نه تکنولوژی را شما تولید کردهاید نه میتوانید این تکنولوژی را مدیریت کنید و هر لحظه میتواند شما را تحت فشار قرار بدهد. یک زمانی جهتگیری میکنید و میگویید من به آن دانش دست پیدا کنم آنوقت وقتی به آن دانش دست پیدا کردید دیگر بحث محدودیت در دسترسی تکنولوژی و انتقال تکنولوژی محدودیت اصلی شما نیست و شما به دانش دست پیدا کردهاید.
وقتی شما در مرز دانشی هستید دیگر با شما تعامل میکنند و با شما تقابل نمیکنند، در بحث هستهای تولیدات علمی و دانش علمی منبع است. از آزمایشهای دانشگاهی و تحقیقات آزمایشگاهی سطح تولید دانش شما را تعیین میکنند مثلاً می گویند تا ۵هزار مقالهٔ علمی پژوهشی مبتنیبر مطالعات آزمایشگاهی است. مثلاً فرض کنید در مرز دانش قرار میگیرید البته این در دانش هستهای ۱۵هزار تا است یعنی اگر یک کشور بتواند در تحقیقاتش ۱۵ هزار مقاله در این حد داشته باشد که مبتنی بر آزمایش باشد دیگر روی مرز دانش قرار میگیرد و آنوقت بازیگر اصلی میشود و دیگر تولید تکنولوژی مفهوم ندارد، چون شما در مرز دانش هستید و دارید دانش هستهای تولید میکنید آنوقت میگویید به شما تکنولوژی نمیدهند؟ خوب ندهند شما چون در مرز دانش هستید میتوانید پیشرفت در دانش داشته باشید و خودتان تکنولوژی انرژی تولید کنید.
کلاهک هستهای که تمام دنیا دنبالش هستند یک بحث کاملاً تجاری است و این که فکر کنید که غربیها نگران این هستند که ما دنبال ساخت بمب اتم هستیم اصلاً یک چیز مضحک و خندهدار است.
در تمام زمینهها به همین شکل است یعنی اگر رویکرد ما پدافندی باشد زمانی میتوانیم اقتصاد را مقاوم کنیم و زمانی میتوانیم خودمان در خودمان به یک اتکا برسیم که به تابع تولید دانش دست پیدا کنیم و در مرز دانش قرار بگیریم این همان چیزی است که در اقتصاد دانشبنیان گفتم با سرعت شکافها کاهش پیدا میکند وقتی شما در مرز دانش بروید فرق نمیکند مرز دانش مالی هم باشد الان ما مصرف کنندهٔ دانش مالی دنیا هستیم مثلاً بانکداری ما دارد از تمام دانش مالی دنیا استفاده میکند و اپلیکیشن های که در دنیا طراحی میشود اما اگر شما به یک جایی برسید که دانش تولید محصولات مالی داشته باشید دیگر شما محصول تولید میکنید و محصول شما بازار بین المللی دارد و آنوقت دیگر نمیتوانند بگویند مثلاً سویفت را ببندید شما به یک مرحلهای میرسید که بازیگر اصلی میشوید و شما میتوانید یک سیستم مثلاً تسویهٔ بین بانکی و انتقال وجوه بین بانکی را توسعه دهید و آنوقت دیگران به شما وابسته میشوند.
برای اینکه بخشهای اصلی کشور را دانشبنیان کنیم به نظر شما نهادهای مسئول در کشور چه نهادهایی هستند و چه نقشهایی باید ایفا کنند؟
معاونت فناوری ریاست جمهوری یک هستهٔ مرکزی است که میتواند تمام این فرایند را مدیریت کند البته ناگفته نماند که مراکز تحقیقاتی دیگر هم که در نهادهای مختلف هستند که هرکدام از نهادها خودشان مراکز تحقیقاتی خاص خودشان را دارند و آنها هم میتواند منشأ اثر باشند ولی زمانی میتواند این تحقق پیدا کند که شبکهای از دانش ایجاد شود. یعنی این ارتباطات باید ایجاد بشود و یک هستهٔ مرکزی میخواهد که اینها را مدیریت کند اگر یک اعتماد جمعی در جامعه باشد و به خودباوری رسیده باشیم و این را بتوانیم در یک جا متمرکز و مدیریت کنیم که شبکهٔ تولید دانش را مدیریت کند، با سرعت بیشتری به آن چیزی که میخواهیم برسیم. تمام دانشگاهها در این حوزه میتوانند دخیل باشند. معاونت فناوری ریاست جمهوری، پارکهای علم و فناوری همه میتوانند دخیل باشند و تمام نهادهایی که برای خودشان مراکز تحقیقاتی دارند، مثلاً فرض کنید در بعضی از حوزهها مثل نانو الان نهادهای مختلفی دارند کار میکنند، دانشگاهها دارند به طور مستقل کار میکنند و بعضی از نهادها و مجموعههای نظامی هم دارند کار میکنند. این تعامل و ارتباط بین این مجموعههاست که باعث ارتقاء سطح دانش و پیشرفت سریع میشود.
متأسفانه بعضی وقتها به واسطهٔ عدم اعتماد و فقدان یک سیستم امنیتی خللناپذیر یا کارآفرین، مشکلاتی ایجاد میشود. سیستم امنیتی در این حوزهها خیلی اهمیت دارد، به ویژه جاهایی که مسائل با مسائل نظامی و محصولات نظامی پیوند میخورد. به هرحال امنیت افراد و تأمین امنیت افراد هم به لحاظ امنیت شغلی و هم به لحاظ امنیت جامعهای کار سختی است، چراکه دانشمندانی که در این حوزه هستند عرض کردم چون در مرز دانش قرار میگیرند همیشه مورد توجه هستند، این طبیعی است که اگر از منظر تجاری هم فقط به این نگاه کنیم نه از نظر حاکمیتی یعنی اگر از منظر تجاری هم نگاه کنیم دو بنگاه که دارند باهم رقابت میکنند وقتی که در یک بنگاه و یک مرکز تحقیقات و توسعه شکل میگیرد بیشترین توجه به مرکز تحقیق و توسعه است نه خط تولیدش، او دارد چه کار میکند و چه چیزی را طرح ریزی میکند برای آینده که میتواند بازار را به دست بگیرد؟ آینده شرکت به آن چیزی است که او دارد طراحی میکند. در این حوزه هم به همین ترتیب است، آدمهایی که در این هسته هستند خیلی حساس هستند به همین خاطر این سیستم امنیتی لازم است، به نظر من مجموعه نهادهای امنیتی که در این حوزه درگیر هستند مسئولاند که امنیت خاطر و امنیت روانی و جانی را ایجاد کنند که این یک مسئلهٔ مهم است و شاید بعضی از دوستان بگویند امنیتی کردن این مسئله است نه شما ببینید تمام تحقیقات دنیا، یا حتی در امریکا، کجا مرکز تحقیقات بنیادین اینگونه است؟ و تحت نظارت کجا است؟ الان در امریکا پیشرفتهترین و جدیدترین تحقیقات در کجا صورت میگیرد؟ مدیریت این کجا است؟ کاملاً حاکمیتی است، ما اینکه تصور کنیم این باشد اشتباه است و باید حاکمیت، سازوکار این را مدیریت کند و امنیت را ایجاد کند، الان در تمام دنیا اتفاق می افتد، نه به جهت اینکه فقط کاربردها چه چیزی باشد، بلکه به لحاظ اقتصادی چون مزیت شما را در دنیا ایجاد میکند باید سلامت و امنیتش تأمین بشود این مسئلهٔ مهمی است.
مفهوم انتقال فناوری چیست؟ و راهکارهای انتقال آن چیست؟
بحث کشورمان الان این است که در حرفی که حضرت آقا میگویند اینکه شما باید انتقال فناوری را صورت بدهید. درخصوص انتقال تکنولوژی نکتۀ مورد تأکید من این است که ما فقط مصرفکننده محصولات دیگران نباشیم حتی اگر ما محصول یک تکنولوژی باشد، مثلاً فرض کنید شما در یک بیمارستان اگر پیشرفتهترین دستگاه مثلاً اسکن قلب را داشته باشیم اما دانش استفاده از آن را نداشته باشیم همیشه شما وابسته هستید، تجربه اقتصاد ایران نشان میدهد که بسیاری از دورهها ما فقط به انتقال ساخت بیرونی تکنولوژی یعنی آن عینیت تجسم یافته دانش اکتفا کردیم:
- ۱-مدیریت بهرهبرداری آن را نداشتیم
- ۲- دانش بهرهبرداری از آن را نداشتیم و نسبت به دانش تولید آن هیچ اطلاعی نداشتیم.
راهکار انتقال تکنولوژی این است که در ضمن قراردادها، توسعهٔ مرکز تحقیق و توسعه در جاهایی که سرمایهگذاری صورت میگیرد الزامی شود.
مثلاً در حوزه نفت و گاز اتفاق خیلی افتاده است، سرمایهگذار خارجی آمده سرمایهگذاری کرده است اما انتقال دانش و تکنولوژی اتفاق نیفتاده است، خُب میتوانستیم با یک سری قراردادهایی و با یک سری شرایط خاصی در آن قراردادهایمان بحث دانشافزایی را در قرارداد ببینیم و الزام کنیم. مثلاً میتوانستیم بگوییم ۲۰٪ منابع حاصل از این سرمایهگذاری باید در دانشافزایی نیروی انسانی و تولید تکنولوژی داخلی انجام بشود.
ببینید یک وقت شما خط تولید را اینجا راه اندازی میکنید مثل خودرو اما میتوانید شرکت خودروساز را ملزم کنید که باید مرکز تحقیقات و نوآوری خودروسازی را هم اینجا ایجاد کرده و توسعه بدهد. یعنی نیروی انسانی را آموزش بدهید که خودش در مرکز تحقیقات و نوآوری کار کند و به یک حدی برسد که خودش محصول طراحی کند، نه تنها محصول طراحی کند بلکه خط تولید محصول را طراحی کند و تکنولوژی طراحی کند.
بنابراین آن چیزی که حضرت آقا رویش تأکید میکنند این است که ما مصرف کننده نباشیم. اگر تعاملات دارد گسترش پیدا میکند و ارتباطات دارد اتفاق می افتد ما تبدیل به بازار مصرف برای محصولات کشورهای پیشرفته صنعتی نشویم بلکه در تعاملاتمان بهنحوی عمل کنیم که آموزش نیروی انسانی و تحقیق و توسعه را ملزم کنیم.
به نظر من یک راهکار میتواند این باشد که در تمام قراردادهای انتقال تکنولوژی که در ایران اتفاق می افتد طرف خارجی ملزم به ایجاد مرکز تحقیقات و توسعه و آموزش منابع انسانی در داخل باشد مثلاً الان مرکز تحقیق و توسعه خودرو را در سایپا داریم ولی وقتی میگوییم یک تعاملی با یک شرکت رنو اتفاق می افتد، رنو ملزم به توسعه مرکز تحقیقات ما و دانش افزایی در مرکز تحقیقات باشد یعنی نیروی انسانی آموزش ببیند، نیروی انسانی که بتواند بعداً خودش مولد باشد و تولیدکننده محصول باشد و خط تولید طراحی کند.
در خصوص نفت و گاز هم همینطور است، انرژی خیلی مقوله مهمی است. الان با توجه به برآوردهایی که در خصوص سرمایهگذاری در نفت و گاز میشود و آن ولعی که برای سرمایهگذاری در نفت و گاز است اگر سبک و سیاق و قراردادهای قبلی باشد ما هیچ وقت به آن مرحلهٔ خودکفایی و خود اتکایی نخواهیم رسید. باید مدیریت مخزن و مدیریت بهرهبرداری را منتقل کنیم یعنی یاد بگیریم که یک شرکت مدیریت پروژه چه کار میکند و ما همان را یاد بگیریم و مدیریت کنیم.
یک وقت شما خط تولید را راه اندازی میکنید اما میتوانید شرکت خودروساز را ملزم کنید که باید مرکز تحقیقات و نوآوری خودروسازی را هم اینجا ایجاد کرده و توسعه بدهد.
اگر به آن سبک برسیم و دانش مذاکره یاد بگیریم، دانش قیمتگذاری یاد بگیریم و دانش مدیریت ریسک را یاد بگیریم اینها همه باید در قراردادها گنجانده شود، یعنی فقط این نباشد که سرمایهگذار خارجی بیاید اینجا سرمایهگذاری کند و مخزن توسعه بدهد و بگوید مثلاً نفت روزی ۳۰هزار بشکه را هدفگذاری کرده بودم و الان هم روزی ۳۰هزار بشکه تولید میشود! این مهم نیست، مهم این است که من تصمیم بگیرم که کی و چگونه و چقدر نفت تولید کنم، کجا و در کدام بازار و با چه مکانیزم چانهزنی بفروشم و مهمتر اینکه تکنولوژیای که من بتوانم خودم در خصوص توسعه مخزن یاد بگیرم که مرز تولید دانش کجاست؟ فقط این نباشد که او بیاید این تکنولوژی را اینجا نصب کند. باید من یاد بگیرم که در یک مرحلهای، من هم بشوم تولیدکنندهٔ دانش تکنولوژی حفاری توسعه مخزن و ما به آن سمت برسیم و در بقیهٔ موارد هم به همین ترتیب است.
به نظر من راهکار آن این است که در ضمن قراردادها، توسعهٔ مرکز تحقیق و توسعه در جاهایی که سرمایهگذاری صورت میگیرد الزامی شود. همین کشورهای حاشیهٔ خلیج فارس را نگاه کنید. اینها آمدند در قراردادهایشان آموزشها را الزامی کردند و حتی شرکتهای نفتی را ملزم کردند در بعضی از زمینهها سرمایهگذاریهای مجددی بکنند.برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس الزام کردند که ۱۵٪ از سود سرمایهگذاری را در زیرساختهایشان سرمایهگذاری کنند. این یک شیوه برای انتقال تکنولوژی است. مثلاً با نفت شروع کرده است ولی در آبشیرینکن دارد تکنولوژی را منتقل میکند؛ با نفت شروع کرده است و در بهداشت دارد سطح دانش بهداشت را ارتقاء میدهد؛ با نفت شروع کرده است و دارد دانشگاهش را توسعه میدهد و میگوید ۱۵٪ باید صرف توسعهٔ رشتهٔ مهندسی نفت بشود و اینجا مهندس تولید کند.
اینها اتفاق افتاده است ولی ما هیچکاری نکردهایم. فقط سرمایهگذار خارجی آوردهایم اینجا سرمایهگذاری کرده است و پولش را برداشته و برده است و پولش را هم نه از محل نفت همان مخازن بلکه از سایر مخازن به او دادهاند و تازه آنجایی هم که به اهدافش دست پیدا نکرده است یک چیزی هم گذاشتهایم و دادهایم که اینها جای بحث خاص خودش را دارد. ▪
-----------------------
پدافند اقتصادی، ش 27 و 28، بهمن و اسفند 1395، صص 27-32