تجربه اقتصاد مقاومتی در اقتصادهای غربی

پذیرفتن مطلق و بدون چون و چرای نظریه‌های تجارت مبتنی بر مزیت نسبی و عمل کردن تمام و کمال به این نظریات و اعتماد به آن‌ها یک روش ساده انگارانه است. این نظریات توسط بشر و بویژه دانشمندان غربی طراحی شده است و نادیده گرفتن منافع کشورهایی که سابقه سیاهی در استعمار کشورها داشته‌اند عاقلانه به نظر نمیرسد.


احمد محمدی‌پور | کارشناسی ارشد اقتصاد
1396/2/20
تعداد بازدید:

مقاوم سازی اقتصاد از موضوعاتی است که به عناوین مختلف در ادبیات علمی مطرح بوده است. روشن است که این ادبیات صرفاً مختص به ایران نیست. اقتصاد مقاومتی یک تجربه اندیشیده شده در دنیاست و سایر کشورهای جهان نیز به دنبال دستیابی به اقتصادی هستند تا بتوانند در خصومت‌های ممکن و شرایط ویژه هم کمترین آسیب را تجربه کرده و هم رشد و شکوفایی خود را دنبال کنند. البته توجه به این نکته نیز ضروری است که هر کشوری شرایط خاص خود را دارد و ما باید متناسب با شرایط کشور خودمان از این تجارب در جهت اهداف متعالی خودمان بهره بگیریم.

تحولات در نیم قرن گذشته، ما را وارد عصر جدیدی با ویژگی‌های مثل کاهش سریع فاصله‌های جغرافیایی، ادغام فزاینده نظامهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و رشد سریع تولید و مصرف کرده است. در این میان صادرات نقش و جایگاهی ویژه‌ای در اقتصاد جهانی پیدا کرده است و تعامل سازنده و مؤثر جمهوری اسلامی ایران با جهان بر مبنای اقتصاد درونزا و برونگرا می‌تواند نقش مؤثر و مفیدی در ایجاد اقتصاد مقاوم ایفا کند.

1. نظریه مزیت نسبی در تجارت‌های بین المللی

اسمیت در سال ۱۷۷۶ در کتاب خودش ثروت و ملل ضمن انتقاد به سوداگران که ثروت یک کشور را وابسته به دارایی آن کشور از طلا و نقره می‌دانستند و اینکه در دادوستد بین کشورها همواره یک طرف پیروز و طرف دیگر شسکت و خورده و متضرر است، تئوری مزیت مطلق را بیان کرد. تولید کننده‌ای که به نهادهٔ کمتری برای تولید یک کالا نیاز دارد، در تولید آن کالا دارای مزیت مطلق نامیده می‌شود. وقتی کشوری کالای A را با بهره وری بالاتری نسبت به سایر کشورها تولید می‌کند، یعنی در کالای A دارای مزیت مطلق است. طبق نظر اسمیت اگر هر کشوری تمرکز خود را روی تولید کالایی که در آن مزین مطلق دارد بگذارد و با دیگر کشورها مبادله کند همهٔ طرف‌های تجارت از این اتفاق منتفع خواهند شد.

در شرایطی امکان داشت که کشوری در تولید هیچ کالایی مزیت مطلق نداشته باشد و یا کشوری بتواند همهٔ کالاهای مورد نیاز خود را با بهره وری بالاتری نسبت به سایر کشورها تولید کند، آن وقت دیگر دلیلی برای داد و ستد بین کشورها وجود نداشت.

این‌طور نیست که یک کشور تنها در تولید کالایی مزیت نسبی داشته باشد و نتواند کالای دیگری مزیت پیدا کند. امروزه با گسترش کالاهای خدماتی و کالاهای متکی به تکنولوژی باید توجه بیشتری نسبت به مزیت‌های اکتسابی کرد.

دیوید ریکاردو انگلیسی، در نوشته‌های خود در قرن نوزدهم میلادی، تکمیلی بر مزیت مطلق اسمیت ارائه می‌کند. او اینگونه نتیجه‌گیری می‌کند، نفع هر کشوری در این است که به تخصصی شدن در تولید و ارائه کالاها و خدماتی بپردازد که در آن کمترین هزینه فرصت را دارد. تولید کننده‌ای که هزینه فرصت کمتری برای تولید یک کالا دارد، یعنی کسی که باید از مقدار کمتری از کالاهای دیگر بگذرد تا این کالا را تولید کند، در تولید آن دارای مزیت نسبی نامیده می‌شود.

آنچه که باید به آن دقت کرد این است که اگرچه یک کشور می‌تواند در تولید همه کالا مزیت مطلق داشته باشد ولی نمی‌تواند در تولید همهٔ آنها مزیت نسبی نیز داشته باشد. چون هزینه فرصت یک کالا معکوس هزینه فرصت کالای دیگر است. یعنی طبق این نظریه همه کشورها می‌توانند وارد دادوستد بین المللی شده و از آن نفع ببرند. در کتاب‌های درسی رشته اقتصاد از مطالعاتی که این نظریه را در عمل نیز تأیید می‌کند یاد شده است که می‌توان از مهم‌ترین آنها به مطالعه‌ای که مک دوگال1 در سال ۱۹۵۱ و مطالعه‌ای که توسط برن‌هوفن و براون2 در سال ۲۰۰۴ انجام داده شده است، نام برد.

2. بررسی کاربردی نظریه مزیت نسبی در تجارت کشورها

هر چند تئوری ریکاردو خلاء تئوری مزیت مطلق اسمیت را پوشش می‌دهد اما تئوری ریکاردو کشورها را به این سمت تشویق می‌کند که دست از تولید کالاهای متنوع بردارند و با کاهش هزینه فرصت خویش دست به تولید کالایی بزنند که در تولید آن موفق‌تر هستند. به طوری که در بهترین حالت کشورهایی وجود دارند که تنها در یک کالا تخصص داشته و تبادل‌هایی با سایر کشورها انجام می‌دهند.

مدافعان این نظریه برای دفاع از آن حتی به دلایل صلح جویانه آن اشاره می‌کنند و می گویند که این فرم از همکاری انگیزه کشورها را برای آسیب رساندن به شرکای تجاری خود کاهش می‌دهد و با افزایش وابستگی کشورها به یکدیگر مانع از درگیری و جنگ آن‌ها می‌شود.

بر این اساس بسیاری از کارشناسان اقتصادی بر این باورند که ایران با آزاد کردن بازارهای خود و پیوستن به بازارهای جهانی باید تمرکز خود را بر روی تولیدات نفتی بگذارد و در دادوستدهای بین المللی سایر کالاهای مورد نیاز خود را وارد کند. حتی برخی از آن‌ها صراحتاً بیان می‌دارند که ایران در هیچ زمینه‌ای به جز نفت مزیتی برای صاردات ندارد.

شاید بر این باور باشید که بسیاری از کشورهای توسعه یافته با الهام از این نظریه و با مشارکت در تجارت جهانی منافع خود را حداکثر کرده‌اند و ایران نیز باید این مسیر را هر چه سریعتر طی کند. آمارها نشان می‌دهد که صادرات نفت خام به طور میانگین بیش از ۷۵ درصد از صادرات ایران را شکل می‌دهد در حالی که در هیچ یک از کشورهای توسعه یافته هیچ کالایی وجود ندارد که چنین سهم عمده‌ای در صادرات کشورها داشته باشد. نمودار آمارهای سه کشور ایران،آلمان و آمریکا را در نمودار فوق مشاهده می‌کنید.

همانطور که در تصویر مشاهده می‌کنید دو کشور آلمان و آمریکا به عنوان دو نماینده از کشورهای توسعه یافته تقریباً از همهٔ کالاها تولید کرده و صادر می‌کنند. در آلمان بیشترین سهم از صادرات را اتومبیل دارد که در بیشترین حالت در سال ۲۰۰۵، تنها ۱۲ درصد از صادرات را تشکیل می‌دهد و در آمریکا نیز بیشترین درصدی که به چشم می‌خورد مربوط می‌شود به صادرات نفت که آن هم ۷ در صد از کل صادرات آمریکا را در سال ۲۰۱۴ تشکیل می‌دهد. جالب اینجاست که بدانید سایر کشورهای توسعه یافته نیز وضعیتی مشابه این دو کشور دارند.

با توجه به مفهوم مزیت نسبی، این کشورها قطعاً نمی‌توانند در همهٔ این کالاها دارای مزیت نسبی باشند. جالب توجه است که حتی این کشورها حاضرند برخی از کالاهارا با هزینه بالا تولید کنند. برای مثال آمریکا روزانه بیش از ۹ میلیون بشکه تولید می‌کند که نزدیک به سه برابر تولید ایران است و از این مقدار بیش از ۶۰۰ هزار بشکه در روز صادر می‌کند که با پایان یافتن قانون ممنوعیت صادرات نفت خام این رقم در حال افزایش است. این در حالی است که هزینه تولید هر بشکه نفت در آمریکا چندین برابر این هزینه در ایران است

علاوه بر این‌ها، مزیت می‌تواند هم طبیعی باشد و هم اکتسابی، منظور از طبیعی این است که یک کشور به‌دلیل شرایط اقلیمی و یا دسترسی به منابع طبیعی خاص، در تولید یک محصول مزیت داشته باشد و منظور از اکتسابی مصنوعات و خدماتی است که تولید این کالاها فارغ از محل تولیدشان عمدتاً وابسته به خصوصیات و شرایطی است که کشورها در طول زمان به دست آورنده‌اند و غالباً از جنس تکنولوژی تولید یا تکنولوژی فرآیند هستند.

بنابراین این طور نیست که یک کشور تنها در تولید کالایی مزیت نسبی داشته باشد و نتواند کالای دیگری مزیت پیدا کند. امروزه با گسترش کالاهای خدماتی و کالاهای متکی به تکنولوژی باید توجه بیشتری نسبت به مزیت‌های اکتسابی کرد. کره جنوبی از جمله کشورهایی است که توانست با تمرکز بر صنایع تکنولوژیبر در چند دهه مزیتی در تولیدات این صنعت به دست بیاورد.

3. نقش تعداد شرکای تجاری در مقاوم سازی اقتصاد

یکی دیگر از مؤلفه‌هایی که در مقاومت اقتصاد تأثیر دارد تعداد شرکای تجاری است. نمودار شرکای تجاری سه کشور ایران، آلمان و آمریکا را در نمودار زیر به تفکیک سهم هر کشور از واردات و صادرات محصولات برای سال ۲۰۱۴ در تصویر زیر مشاهده می‌کنید.

همان طور که مشاهده می‌کنید دو کشور آمریکا و آلمان دادوستدهای بین المللی خود را بین کشورهای زیادی تقسیم کرده‌اند به طوری که اگر با هر یک از شرکای تجاری خود به هر دلیلی قطع رابطه کنند تغیر ضربه زننده‌ای در تراز تجاری آنها اتفاق نمی‌افتد. اما ایران تعداد شرکای تجاری‌اش محدود و سهم هرکدام از آنها، سهم قابل توجهی است.

4. سیاست‌های تجارت بین الملل در اقتصاد مقاومتی

در بند ۱۰ سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی توصیه به حمایت همه جانبه و هدفمند از&‌160;صادرات کالاها &‌160;و خدمات به تناسب ارزش افزوده و با خالص ارزآوری مثبت آنها شده است. از طرفی هم بارها بر درونزا و برونگرا بودن اقتصاد مقاومتی تاکید شده است. اقتصاد مقاومتی بدون زنجیره‌ای فعال از ارتباطات منطقه‌ای و جهانی ممکن نیست و بومی سازی دانش فنی و تکنولوژی، دروازه ورود به تبادلات تجارت بین الملل به شمار می‌رود.

در تاریخ اقتصادی، قریب به اتفاق کشورهای موفق و پیشرفتهٔ اقتصادی، مسیر پیشرفت خود را با تکیه بر درون‌زایی و عوامل مولد داخلی و بازارهای داخلی خود آغاز کرده‌اند.

همان طور که گفته شد الگوی تجارت در اقتصاد مقاومتی باید مبتنی بر ارزش افزوده باشد و نه مزیت نسبی، دوری از خام فروشی و وارد کردن منابع طبیعی به چرخه تولید از اولین اقداماتی است که باید برای بخش صادرات یک اقتصاد مقاوم اتفاق بیافتد.

در تاریخ اقتصادی، قریب به اتفاق کشورهای موفق و پیشرفتهٔ اقتصادی، مسیر پیشرفت خود را با تکیه بر درون‌زایی و عوامل مولد داخلی و بازارهای داخلی خود آغاز کرده‌اند. درون‌زایی غیر از درون‌گرایی است و به معنای عدم استفاده از فرصت‌های مفید جهانی نیست. درون‌زایی به هیچ عنوان نباید به انفعال، درون‌گرایی، خودبسندگی، بریدن از فضای جهانی و راهبردهای انزواطلبانه تعبیر شود. تأکید حضرت امام بر خودکفایی، معنای درون‌گرایی و انزوا نداشت؛ برعکس، درون‌زایی در تمامی اقتصادهای موفق دنیا منوط به بهره‌مندی از فرصت‌های بیرونی و به‌کارگیری آن‌ها برای مولد کردن استعدادهای درونی است. &‌160;درون‌زایی در تمامی اقتصادهای موفق دنیا منوط به بهره‌مندی از فرصت‌های بیرونی و به‌کارگیری آن‌ها برای مولد کردن منابع و استعدادهای درونی است.

5. جمع‌بندی

به هر حال پذیرفتن مطلق و بدون چون و چرای نظریه‌های تجارت مبتنی بر مزیت نسبی و عمل کردن تمام و کمال به این نظریات و اعتماد به آن‌ها یک روش ساده انگارانه است. همانطور که در آمار ارائه شده مشاهده کردید بسیاری از کشورهای ارائه دهندة این تئوری‌ها در عرصة تجارت بین الملل بر اساس این نظریه فعالیت نمی‌کنند. به علاوه، این نظریات توسط بشر و به ویژه دانشمندان غربی طراحی شده است و نادیده گرفتن منافع افراد و کشورها که سابقه سیاهی در استعمار کشورها داشته‌اند عاقلانه به نظر نمی‌رسد. دلایل متعددی در ارتباط با بهره بردای استعماری از این نظریات از سوی کشورهای پیشنهاد دهندة وجود دارد که بررسی این موارد خارج از مجال این نوشته است. این کشورها در فضای استعمار نوین با القای نظریات خود و اثر گذاری بر اذهان عمومی کشورها به دنبال تاراج منابع آنها و دستیابی به اهداف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خود هستند. بسیاری از کشورهای&‌160; نفتی با استقبال از این نظریه‌ها تبدیل به کشورهای تک محصولی و فروشندة نفت شدند.

برای موفقیت ایران در تجارت جهانی نمی‌توان تنها به مزیت‌های نسبی آشکار شده بسنده کرد بلکه می‌باید از طریق شناخت وضعیت و ظرفیت‌های داخلی خلق مزیت کنیم و هم بر محصولات صادراتی خود تنوع داده و هم بر شمار شرکای تجاری بیفزاییم تا با عنایت پروردگار قدمی به سوی تحقق اقتصاد مقاومتی برداریم. ▪

پی نوشت

1. McDougall

2. Bernhofen and Brown

-----------------------

پدافند اقتصادی، ش 27 و 28، بهمن و اسفند 1395، صص 5-7


مطالب پربازدید
را ببینید یا به فهرست بازگردید.